» » سیرتحول و توسعه موانع و میادین مین عراق در طول جنگ تحمیلی علیه ایران

  سیرتحول و توسعه موانع و میادین مین عراق در طول جنگ تحمیلی علیه ایران

سیرتحول و توسعه موانع و میادین مین عراق در طول جنگ تحمیلی علیه ایران

 




سیرتحول و توسعه موانع و میادین مین عراق
در طول جنگ تحمیلی علیه ایران


به روایت زنده یاد
شهید علی عاصمی
مسئول تخریب قرارگاه نجف در زمان ارائه


محل ارائه: آموزشگاه فرماندهی سپاه (دافوس)
درکلاس درس رزم مین، دوره اول دافوس
سال 1364


پیاده شده و ویرایش تحت نظر عباس طاهری
بهار 1392


مقدمه
متن پیش روی حاوی مطالبی است که از روایت شهید علی عاصمی که در جمع دانشجویان دوره‌ی اول آموزش فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) در خصوص پیدایش موانع و سیر تکامل آن برگرفته شده است که به صورت ساده بیان کرده است.
با توجه به اینکه رزمندگان تخریبچی همواره در نوک پیکان عملیات برای مواجهه با دشمن به منظور احداث معبر در میادین مین و موانع بوده اند، دقیق ترین اطلاعات و تحلیل ها را در خصوص موانع و میادین مین دشمن می توانند ارائه دهند. این مطالب حاصل تجربه سالها حضور مستقیم آن مجاهد سفر کرده در عرصه‌ی جنگ و جهاد می‌باشد، لازم به ذکر است که در این مکتوب،  شهید عاصمی بررسی و تحلیل موانع دشمن را بر اساس فرایند زمانی عملیات سپاهیان اسلام و منطقه هر یک از این عملیات ها به همان ترتیب بیان نموده است.
علیرغم شیوایی و سادگی جمله‌ها و کلمه‌هایی که در نوار کاست از صدای دلنشین ایشان بجا مانده است، سعی شده است ضمن حفظ امانت سخن، در هنگام برگرداندن متن گویشی به متن نوشتاری، برخی کلمات و یا جمله‌های اضافه حذف شود و در بعضی موارد نیز برای زینت دادن صفحات از عین واژه‌های شهید در وصف برخی وقایع و اتفاقات، اسامی، اصطلاحات و یا حالاتی که ایشان درک کرده‌ بودند استفاده شده است.
به هر حال با توجه به زمان سخنان ایشان که در سال 1364 انجام شده و آن در حالی بودکه هنوز جنگ تحمیلی در جریان بود و از لحاظ جمع بندی تجربیات جنگی در خیلی از موارد کمبودهایی داشتیم، ممکن است از برخی لحاظ برای عموم جامعه قابل توجه و جذاب باشد. و همچنین می تواند چشمان تیزبین صاحب نظران به منظور کسب تجربه، تحلیل نبرد و همچنین ثبت وقایع دوران دفاع مقدس را به دنبال داشته باشد. شهید خیلی صادقانه و بدون هر تظاهری می گوید که ما تجربه جنگی نداشتیم، و در جایی می‌گوید ما برای اولین بار چنین چیزی را می‌دیدیم و یا اشاره به ضعف‌ها و واقعیت‌هایی می کندکه خیلی ها ممکن است سعی در پنهان کردن آن داشته باشند. او در این سخنان خود در حالیکه مشکلات را بیان می کند به طور ملموسی به راه حل ها نیز اشاره می کند.
واقعیتی که وجود دارد اینست که ما باید درک کنیم و برای نسل حاضر روشن کنیم که ما در کجا بودیم و اکنون در کجا قرار داریم؟ همه به خوبی به یاد داریم که در هنگامه‌ی نبرد، میهن اسلامی‌مان با چه مشقات و مظلومیت‌هایی مواجه بودیم؟ ما هرگز فراموش نخواهیم کرد که جهان استکبار برای به زانو درآوردن ما از فروش حتی سیم خاردار هم به ما دریغ می‌کرد. درحالی که اکنون در مرتبه‌ای از رشد در عرصه‌ی دفاعی ونظامی قرار داریم که دشمنان ما مجبور به اقرار به توانمندی‌های ما شده‌اند و این همه امکان پذیر نبود مگر در سایه‌ی مجاهدت‌ها و ازجان گذشتگی‌های افرادی چون شهید عاصمی‌ و دیگر قهرمانانی که در گمنامی هر آنچه را که داشتند در طبق اخلاص نهادند و از هیچ کوششی در این راه دریغ نکردند.
   
1- آغاز پیشروی دشمن
دشمن در روزهای نخستین جنگ، که با هدف پیشروی گسترده در خاک میهن اسلامی‌ما هجوم خود را آغاز کرده بود، با استفاده از عدم آمادگی ما تانک هایش را در جبهه خوزستان و به امید دستیابی سریع به اهدافش در مسیر جاده‌های آسفالت به پیش راند. او تصور نمی‌کرد که بیش از یک هفته در منطقه‌ی خوزستان بماند و فکر می‌کرد به زودی با تصرف اهداف از پیش تعیین شده، کار را یکسره خواهد کرد. این وضع به این شکل ادامه داشت تا اینکه مسئله آزادسازی سوسنگرد مطرح شد و نیروهای اسلام اندک اندک به سازماندهی خود پرداختند.
آن روزها نیروهای رزمنده‌ی ما را عموماً اقشار عادی جامعه اعم از کسبه‌ی بازار،  معلمان و دانش‌آموزان تشکیل می دادند که برای دفاع به جبهه آمده بودند. آنها در قالب گروه های 20 الی30 نفره به قلب سپاه دشمن یورش برده و آرامش را از او سلب می کردند و به این ترتیب علیرغم انتظار دشمن، او را زمین‌گیر کردند. این در حالی بودکه دشمن متجاوز گمان می‌کرد مقاومت رزمندگان اسلام بیشتر از یک یا دو هفته به طول نخواهد کشید و با در هم شکستن مقاومت، به پیش روی خود ادامه خواهد داد. زیرا که می‌دیدیم پس از مواجهه با هر مقاومتی از سوی ما، دشمن پیشروی خود را متوقف، و اقدام به برپایی چادر می‌نمود و از احداث هرگونه سنگری، حتی بصورت یک چاله خودداری کرده و به خود زحمت انجام این امور را نمی‌داد. چون اساساً گمان می‌کرد هرگونه توقفی به صورت گذرا و موقت است و باید خود را برای پیشروی در ساعات و روز های آینده آماده کند.
مقارن با زمین گیر شدن موقتی متجاوزین، رزمندگان به منظور سدکردن پیش روی دشمن، طرحی ریختند که طبق آن مناطق حمیدیه، طران، عباسیه و سوسنگرد به زیر آب می رفت. لذا وقتی برای انجام مراحل شناسایی و بررسی چگونگی اجرای این طرح به منطقه رفتیم دیدیم که دشمن اقدام به جابجایی خاک نموده است. آنجا برای اولین بار با پدیده‌ای به نام خاکریز آشنا شدیم. تا حدود یکی دو ماه پس از هجوم، در خطوط دشمن بعثی چیزی به نام خاکریز وجود نداشت. چرا که هنوز به فکر ایجاد خاکریز نیفتاده بودند.
ما هم که چون آموزش این قبیل چیزها را ندیده بودیم، هنوز تجربه ای در این زمینه نداشتیم و تجربه جنگی هم نداشتیم‌. آن هنگام نمی دانستیم منظور دشمن از این کار چیست؟ حتی هدف از ایجاد خاکریز را هم نمی‌دانستیم و نمی ‌فهمیدیم چه کاربردی دارد؟ البته بعد‌ها فهمیدیم که هدف دشمن از ایجاد آن، دفاع و حفاظت از نفرات و تجهیزاتش در برابر دید، تیر و ترکش بود و این اقدام را برای تسلط به منطقه، حیاتی می‌دانست. لذا آن روز در گزارش شناسایی‌مان  اینطور عنوان کردیم که دشمن از نقشه‌ی ما مبنی بر رها کردن آب در منطقه مطلع شده و برای مقابله با آن، اقدام به ساختن سد کرده است.
 
بعدها متوجه شدیم که دشمن نیز به خاطر محاسبات غلط در برآورد میزان توانایی و امکانات خود برای اجرای خاکریز، تنها در نقاطی که برای در امان ماندن در برابر حملات ما لازم است و یا به اصطلاح نظامیان "حساس" است، و آن هم به صورت بریده بریده اقدام به احداث خاکریز کرده بود. دشمن در کنار این اقدامات به منظور اشراف داشتن و اجرای دید وتیرکافی برای‌تانک های خودش، تپه‌هایی نیز به صورت سکو ساخت و همچنین شروع به ساختن سنگرهای دفاعی کرد.

2- آغاز شکل گیری موانع دشمن
با تداوم تک ها و شکل گیری گروه‌ جنگ های نامنظم به فرماندهی شهید چمران، دشمن کم‌کم به فکر تثبیت مواضع خود افتاد. بعد از آن بود که خاکریزهای منقطع را به یکدیگر متصل کرد و یک خاکریز پیوسته به‌ وجود آورد. پس از آن، باز حملات و شبیخون‌های رزمندگان ادامه داشت تا جایی‌که مجبور به استفاده از عملیات مین‌گذاری شد.
در اینجا باید گفت همان طور که دشمن به صورت کلاسیک و با تکیه بر نیروی زرهی خود اقدام به پیشروی کرده بود، بر اساس همان اصول انتظار داشت که ما برای مقابله با مثلاً یک تیپ زرهی آنها، باید با دو تیپ زرهی وارد عمل شویم. و برحسب همان پیش بینی، از مین ضد تانک بیش از سایر مین ‌ها استفاده می کرد.
تعداد ردیف‌های ضد تانک از 3 یا 4 ردیف (2 نوار) تجاوز نمی کرد. به عنوان مثال در منطقه‌ای نزدیک به سوسنگرد میدان مینی احداث کرده بود که سه ردیف ضد تانک داشت. بعد دور میدان مین را هم برای مشخص کردن حریم و حفاظت از آن به وسیله یک ردیف سیم خاردار تک رشته‌ای، محصور کرده و تمام موارد لازم برای راهنمایی نیروهای خودش را رعایت کرده بود. مثلاً برای تردد نفرات خود، معابری مستقیم، عریض و با علایم راهنمایی ویژه مشخص‌کرده بود .
بعد از اینکه عملیات‌های رزمندگان اسلام یکی پس از دیگری شکل گرفت و آزادسازی سوسنگرد در سه مرحله با موفقیت انجام شد، دشمن کم‌کم به توان ما پی برد و آرام آرام به فکر ایجاد موانع افتاد. پس از آزادی سوسنگرد، دشمن بر روی تپه‌های الله اکبر مستقر شد و از آن به عنوان یک مانع طبیعی بهره برد. لازم به توضیح است که این ارتفاعات بر قسمت وسیعی از شمال سوسنگرد مسلط است. دشمن در آنجا هم میادین مینی را احداث کرد و تعداد مین‌های ضد نفر آن را نسبت به قبل افزایش داد.
پس از اینکه ارتفاعات الله‌اکبر با انجام یک عملیات آزاد شد، دشمن بیش از پیش متوجه شد که قدرت تهاجمی ما را نباید دست کم بگیرد و باید حجم و شکل موانع خود را گسترش دهد. بنابر این حجم سیم خاردارها و تعداد مین های ضد نفرات خود را افزایش داد و از آنجا که احتمال می داد تهاجم نیروهای پیاده ما به شکل گردانی ادامه یابد موانعی را متشکل از چندین رشته سیم خاردار و مین‌های ضدنفرات و مین های جهنده احداث نمود. با این حال هیچ کدام از اینها نتوانست در برابر رزمندگان ما سدی ایجادکند و مانع از پیروزی ما در عملیات شکست حصر آبادان شود و دشمن هرگز فکرش را نمی‌کرد که بعد از آن،  نوبت به عملیات طریق‌القدس خواهد رسید.
لازم به ذکر است که تا این زمان موانعی که ذکر گردید به صورت پیوسته نبودند بلکه فقط مناطق مهم را پوشش می دادند.

3- عملیات طریق‌القدس (بستان – 8/9/1360)
عملیات طریق‌القدس اولین عملیاتی بود که آن را بدون اجرای آتش تهیه آغاز کردیم و این مسئله در جای خود نقطه قوتی برای ما محسوب می‌شد. چرا که دشمن از چگونگی تحرکات ما مطلع نشد و انتظار به کارگیری این تاکتیک از جانب ما را نداشت. این امر می تواند تجربه مهمی برای ما باشد که هرگاه بخواهیم، می‌توانیم از یک تاکتیک جدیدی استفاده کنیم که احتمال پیروزی ما را، حتی به مقدار چند درصد افزایش دهد. بر اساس همین تفکر بود که ما ‌توانستیم در حملات بعدی از شیوه های جدید استفاده کنیم و به همین ترتیب سعی‌کنیم در حملات بعدی آن را تغییر دهیم و دیگر از آن استفاده نکنیم.  این کار باعث می شد تا دشمن نتواند برای جلوگیری از عملیات ما چاره اندیشی کند .
وضعیت موانع در عملیات طریق‌القدس
وضعیت موانع در منطقه عملیاتی" طریق‌القدس" نسبت به موانع قبلی تکامل یافته‌تر بود. اغلب دارای دو نوار استاندارد داشت و در بعضی از موارد تعداد نوارهای میدان مین به پنج نوار هم می‌رسید. عمق میادین تقریباً 50 الی 100 متر بود. ضمنا ًدر مواردی تا 3 ردیف سیم خاردار حلقوی و یک ردیف سیم خاردارهای فرشی را هم به موانع اضافه کرده بود. سیم خاردار هایی  به عرض یک یا دو متر به نحوی که تا پای خاکریز خودش ادامه داشت.
تا این زمان هنوز دشمن از سنگرهای کمین استفاده نکرده بود، بلکه برای حفاظت از موانع خود از آتش انواع سلاح‌های سبک استفاده می کرد.
در اینجا لازم به توضیح است اگر موانعی را در برابر دشمن ایجاد کنیم ولی بر روی آن دید مستقیم و کنترل نداشته باشیم، و در بُردِ آتش سلاح ما نباشد  به هیچ وجه مفید و موثر نبوده، بلکه به نفع دشمن خواهد بود. چرا که در آن صورت،  دشمن می‌تواند از آن بر علیه خودمان استفاده نماید. به همین جهت دشمن همیشه موانع و میدان مین را به نحوی ایجاد می‌کند که در بُردِ نارنجک دستی و آتش سلاح‌های سبک خود باشد.
 
شناسایی برای احداث معبر
در این عملیات، بچه‌ها برای ایجاد معبر همانند دفعات قبل در تاریکی شب و همزمان با شناسایی، با استفاده از وسایلی ساده همچون سرنیزه و سیم چین وارد عمل می‌شدند. از ویژگیهای مهمی که در هنگام  شناسایی ها به چشم می‌خورد، وجود "هماهنگی کامل بین بچه های تخریب و اطلاعات" بود. به این صورت که وقتی این افراد به خط مقدم می‌رفتند، نفر تخریبچی موانع را از لحاظ روش‌های خنثی‌سازی مین‌ها و تله های انفجاری، و نفر اطلاعاتی از نظر نحوه‌ی نفوذ در خطوط دفاعی دشمن، به طوری بررسی می‌کردند که احتمال خطر و تلفات کمتری داشته باشد و در عین حال، احداث آن سریعتر صورت گیرد. و هر کدام با توجه به دیدگاه‌های خود به یک نتیجه‌ی مشترک ‌رسیده و یک راه کار مناسب برای شب عملیات انتخاب می‌کردند.
اما بعدها متوجه شدیم که به خاطر سازماندهی جدیدی که شکل گرفته بود،  یک نوع جدایی در کار نفرات تخریبچی و اطلاعات رخ داده و به همین خاطر نفرات تخریبچی در انجام شناسایی یا کمتر شرکت می‌کردند و یا اصلاٌ شرکت داده نمی‌شدند که همین امر بعدها باعث بروز مشکلاتی شد، ولی با این وجود در انجام کار وقفه‌ای ایجاد نگردید و هر کدام تا آنجا که می‌توانستند، سعی می‌کردند عملکرد خوبی داشته باشند.
به طور مثال، وقتی یک نفر اطلاعاتی برای انجام شناسایی به خط مقدم می‌رفت، بر اساس معیارهای خود مسیرهایی را برای پیشروی انتخاب می‌کرد که کمتر در معرض دید و تیر مستقیم دشمن باشد. او به خوبی می‌دانست اگر در نقاطی از منطقه‌ی میدان نبرد، چاله و گودال زیادی وجود داشته باشد، نشانگر اینست که دشمن در آن قسمت اقدام به احداث خاکریز کرده است. از نظر او وجود خاکریز معیار خوبی به شمار می‌رفت و آن را به عنوان راه کار مناسب انتخاب می‌کرد.
ولی نیروی تخریب در شناساییِ راه کار، معیارهای دیگری را در نظر می‌گرفت. به عنوان مثال، او برای عبوردادن گردانهای عملیاتی از داخل یک میدان مین، کم خطرترین راه‌ها و مسیرها را انتخاب می‌کرد و سعی می‌کرد مسیری را که او انتخاب می‌کند، در درجه‌ی اول، دارای تراکم مین کمتری باشد. و در مرتبه‌ی بعد تلاش می‌کرد در مسیر مین‌هایی باشد که هنگام اجرای عملیات، در صورت عدم امکان کشف و خنثی سازی، آسیب و تلفات کمتری متوجه نیروهای خودی باشد. مثلاً مسیر مین های گوجه‌ای را به مسیر مین‌های والمرا ترجیح می‌داد. او اینطور فرض می کرد که اگر مسیری را انتخاب کنم که دارای مین های والمرا باشد و در شب عملیات خودم مأمور ایجاد معبر شوم، اگر نتوانم به موقع معبر را باز کنم و یا مینی را در معبر جا بگذارم، مطمئناٌ نفرات با مین والمرای باقی مانده برخورد کرده و باعث از بین رفتن تعدادی زیادی خواهد شد. چون مین والمرا یک مین ضد نفرات است و انفجار هر یک از آنها تلفات زیادی را در بر دارد. ولی اگر مسیر مین‌های گوجه‌ای را انتخاب کنم، تنها نفر یا نفراتی که با مین برخورد کنند مجروح خواهند شد و سایر نفرات به سلامت عبور خواهند کرد. (در واقع هر دو در فکر تامین سلامتی نفرات بودند) .
به هر حال مسلم است وقتی دو عنصر اطلاعاتی و تخریبچی به همراه یکدیگر برای انجام شناسایی به منطقه می رفتند، هر کدام با توجه به معیارهای خود به یک جمع بندی می‌رسیدند و با بهره گیری از مجموع نظراتشان راه کار مناسب را انتخاب می کردند. جالب اینکه روش فوق نتایج خوبی را هم به همراه داشت و بهترین معبرها هم انتخاب می‌شد .
احداث معابر قبل از شروع عملیات طریق‌القدس
ده تا پانزده روز قبل از شروع عملیات، نفرات تخریبچی به منظور یافتن مناسب‌ترین راه کارها و معابر نفوذی، برای انجام شناسایی به خط مقدم می‌رفتند. آنها در مسیرهای انتخاب شده پیش می‌رفتند و تا آنجا که می‌توانستند معابر مخفی را ایجاد می‌کردند. از ویژگی های معبر مخفی این بود که تخریبچیان بدون اینکه آرایش و شکل ظاهری میدان را به هم بزنند، اقدام به برداشتن چاشنی مین نموده و دوباره مین خنثی شده را در جای خود قرار می‌دادند. در مورد مین های ضد نفرات مانند والمرا هم اینگونه عمل می‌کردند که پس از خنثی نمودن مین و برداشتن چاشنی‌های آن، دومرتبه سیم تله را به محل شاخک آن می‌بستند تا بعداً دشمن متوجه خنثی شدن مین نگردد. قبل از خروج از معبر نیز دو علامت در قسمت چپ و راست ابتدای معبر قرار می‌دادند تا در شب عملیات طبق آن علایم، مسیر معبر مخفی را بیابند. پس از اتمام کار به عقب مراجعت می‌کردند و به این ترتیب مسیرهای نفوذی برای شب عملیات آماده می‌گردید .
استفاده از اصل غافلگیری
همانطور که گفته شد یکی از تاکتیک هایی که فرماندهان برای شروع "عملیات طریق‌القدس" اتخاذ کرده بودند، بر خلاف انتظار دشمن که در عملیات های قبل تجربه کرده بود، قرار بود هیچ گونه آتش‌تهیه‌ای اجرا نشود، همین امر باعث شد که رزمندگان ما توانستند در همان ساعات ابتدای یورش، دشمن را بوسیله پرتاب نارنجک به درون سنگرهایشان غافلگیر کرده و به هلاکت برسانند. در آن عملیات من خودم را تا فاصله 10 متری سنگر تیربار دشمن رسانده بودم و آن لحظه‌ای بود که همه‌ی معبرها گشوده شده بود، و تنها مانعی که باقی مانده بود سیم خاردار فرشیِ آخر میدان مین بود. تا آن لحظه هنوز تیربار چی دشمن متوجه حضور ما نشده بود و نفرات دشمن را می‌دیدم که همچنان بالای سنگر نشسته بودند.
این وضع به همین شکل ادامه داشت تا زمانی که ما تمام سیم خاردارها را تا پای خاکریز قطع کردیم. در این لحظه، دشمن تازه متوجه حضور ما شد و با دستپاچگی شروع به داد و فریاد کرد و به دنبال آن سایرعراقی‌ها نیز ازخواب بیدار شده و به بیرون از سنگرها دویدند. و آن درحالی بودکه همان نفر اول،که تیربارچی هم بود، می‌توانست به راحتی همه‌ی ما را زیر آتش سلاح خود بگیرد، اما به سبب سردرگمیِ ناشی از شوکی که با دیدن ناگهانی نیروهای ایرانی در پای خاکریز به او دست داده بود، تنها با داد و فریاد به این سو و آن سو می‌دوید. و در نهایت، رزمندگان غیور ما به داخل خاکریزها هجوم بردند و با استفاده از اصل غافلگیری، این چنین خط دفاعی دشمن فرو ریخت.

4- عملیات فتح المبین (غرب شوش – 2/1/1361)
پس از شکست دشمن در "عملیات طریق القدس" و پیروزی رزمندگان اسلام، باز دشمن موانع خود را تکامل بخشید. در این دوره دشمن به حدی به اهمیت میادین مین پی برده و نسبت به عملیات نیروهای ما احساس تهدید می کرد که تقریباً تمام مسیر خط تماس نیروهای خود با ما را میدان مین کاشته و هیچ نقطه ای را بدون میدان مین نگذاشته بود. ضمناً با توجه به وضعیت توپوگرافی منطقه تا حد زیادی از موانع طبیعی در احداث میادین مین نیز بهره برده بود.
همانطور که میدانید آبروها، رودخانه ها، کوههای صعب العبور، مناطق رملی و ماسه ای و امثال اینها از جمله موانع طبیعی هستند که برروی زمین وجود دارند.
هرگونه موانعی که به دست انسان ایجاد میشود مانند خاکریز،کانال، میدان مین و سیم خاردار و هرچیزی که موجب سد راه پیشروی شوند، موانع مصنوعی به شمار می روند. حال اگر بیاییم موانعی را ایجاد کنیم که ترکیبی از این دو عامل باشد، میتواند کارایی بهتری داشته باشد و برای دفاع از مواضع مفیدتر خواهد بود. ما اینگونه موانع را در نقاط متعددی از خطوط دشمن مشاهده کردیم. کسانی که به طراحی موانع ترکیبی ‌می‌پرداختند، در برخی مناطق برحسب شرایط زمین و موقعیت خودشان، موانع مصنوعی را در سمت جلو یا عقب موانع طبیعی احداث می‌کردند. ایجاد موانع به ‌این ‌شکل، و انتخاب تقدم و تأخر موانع مصنوعی نسبت به موانع طبیعی مسئله خیلی مهمی است که طراحان و برنامه ریزان طرح های موانع باید به آن توجه کنند.

پس از اینکه دشمن به روش های ایجاد معبر و چگونگی عبور از موانع توسط نیروهای شجاع ما پی برد، به تدریج به فکر ایجاد سنگرهای کمین افتاد. آنها با مشاهده برخی از راه‌کارهای ما،  با روش‌کارمان آشنا شده بودند. بنا براین سنگرهایی را در قسمت های جلوی میادین مین خود برای مقابله با ما احداث کردند، و افرادی را بعنوان نگهبان برای‌کنترل موانع خود بکار گماردند. این کار باعث گردید تا هنگامی که نیروهای ما قصد نفوذ به موانع دشمن را داشتند با آتش سنگرهای کمین مواجه می‌شدند. در نتیجه، بچه ها مجبور می‌شدند معابر مورد نظر را رها کرده و مسیر دیگری را برای ایجاد معبر انتخاب کنند. و یا به اجبار زیر آتش نیروهای کمین با وجود خطرات زیاد و با دادن تلفات، از آن معابر عبور نمایند.

5- عملیات بیت المقدس (جنوب غرب اهواز 10/2/1361)
دشمن، دیگر رفته رفته شاهد حملات منظم و سازمان یافته ای بود که با هماهنگی بین نیروهای زرهی و پیاده‌ی ما انجام می‌شد. بنابر این برای مقابله با حملات ما برای اولین بار از کانال استفاده کرد. ضمن اینکه موانع خود را با مقدار بیشتری از سیم خار دار فرشی، سیم خار دار چادری و استفاده از "بشکه‌های انفجاری220 لیتری" گسترش داد. گفتنی است، دشمن در فاصله‌ی 5 کیلومتری جاده‌ی خرمشهر و در سمت چپ جاده، بشکه‌های انفجاری220 لیتری را در فواصل خیلی نزدیکی از هم قرار داده بود. هرکدام را با یک چاشنی الکتریکی مسلح نموده، و سیم های کنترل آنرا تا سنگر نگهبانی کشیده بود. طرح این نوع موانع به نحوی بود که چنانچه بچه های ما از میدان عبور کرده و به نزدیکی آخرین سیم خاردار می‌رسیدند، با بشکه های انفجاری روبرو می‌شدند. و دشمن با آگاهی از حضور ما، اقدام به انفجار بشکه ها نموده و ضربه‌ی خود را به این صورت وارد می‌ساخت.
استفاده از این بشکه های انفجاری، آن هم به شکلی که گفته شد در طول خط پدافندی گسترده برای دشمن مقرون به صرفه نبوده و برایش خیلی هزینه داشت. لذا بعداً به جای بشکه های 220 لیتری از بشکه های 20 لیتری استفاده کرد. با این تفاوت که به جای مواد منفجره، داخل آنرا از مواد فوگاز پرکرد.
فو گاز ترکیبی است از مقداری یونولیت، بنزین و پودر آلومینیوم. این ترکیب وقتی منفجر شود تبدیل به مواد آتش‌زا گشته و حالت چسبندگی دارد. اگر مقداری از این مواد مشتعل، بر روی قسمتی از بدنتان  بیافتد، با شعله‌ای که دارد آن قسمت را به شدت می سوزاند. و اگر شما در آن حالت، به آن مواد دست بزنید به دست شما چسبیده و دستتان را هم می‌سوزاند. مدت سوختن این مواد هم نسبتاً زیاد است .
موانع دشمن در داخل خرمشهر
در "عملیات بیت‌المقدس"دشمن قسمت زیادی از شهر را تخریب کرد. در ارتش روسیه یک اصلی به نام " اصل شهر سوخته " وجود دارد و آن این است که :
" وقتی قرار نیست منطقه‌ای در درست من باشد پس بهتر است در دست تو هم نباشد ".
دشمن بعثی نیز با این الهام از این اصل، وقتی نتوانست در مقابل رزمندگا ن ما دوام بیاورد وقتی که از شهر خارج شد شهر را ویران کرد و برای همیشه آن را ترک کرد .
دشمن برای دفاع از خرمشهر اقدام به احداث موانع گوناگونی کرده بود. از جمله استفاده از خودروهای سوخته و تیرآهن‌هایی که به صورت عمود در نقاط مختلف شهر به کار برده بود. در اینجا برای اطلاع بیشتر لازم به توضیح است که دشمن برای دفاع از خرمشهر از موانع ترکیبی مستحکمی در پشت رودکارون استفاده کرده بود، و در برخی نقاط، عمق این موانع تا پنج کیلومتر می رسید. به این صورت که یک خاکریز در ابتدای خط دفاعی، و پس از آن، میدان مینی به عمق صد متر وجود داشت، در ادامه تا مسافت یک کیلومتر به صورت خالی رها شده و دوباره میدان مین دیگری به عمق صدمتر دیده می شد، همین طور موانع را به صورت بریده ادامه داده بود. این شکل از موانع را تا به حال ندیده بودیم و انتظار مواجهه با این طرح دشمن به این گسترده‌گی نداشتیم. با توجه به این طرح موانع عظیم، دشمن به خاطر جریان تند رود کارون،  و با اطمینان از موانعی که ایجاد کرده بود، هیچگاه تصور نمی‌کرد قوای ما بتوانند از راه زمین به مواضعش در داخل خرمشهر دست یابند، مگر از راه هوا و توسط چتربازان. به همین خاطر بود که در داخل خرمشهر موانع ضد هلی‌برد فراوانی به کار برده بود .
توسعه‌ی کانال های دفاعی
    نکته دیگری‌از طرح موانع دشمن‌که دراین‌عملیات مشخص‌شد، توسعه‌ی استفاده‌ ازکانال‌های دفاعی، به عرض‌ و عمق دو متر بود. نمونه‌ی آن در برخی محورها، مانند اطراف هویزه، پاسگاه یزدانی و دیگر مناطق دیده شد. با این کار در نظر داشت نفرات پیاده‌ی ما را از واحدهای زرهی جدا کند. همانطور که می‌دانید در هر عملیاتی نفرات پیاده و نیروی ‌زرهی مکمل یکدیگرند و چنانچه بخواهند به طور مجزا وارد کارزار شوند هیچ کدام به تنهایی کارآیی نخواهند داشت. چرا که در آن صورت دشمن به راحتی قادر خواهد بود با یک برنامه‌ریزی مناسب نیروی پیاده‌ی ما را به دام اندازد.
    پس از شکستهای پی‌درپی از ضربات کوبنده‌ی رزمندگان اسلام، که طی عملیاتهای فتح ارتفاعات الله‌اکبر، شکست حصر آبادان، طریق‌القدس و بیت‌المقدس، دشمن برای کشف علت شکست های خود، تمام رویدادهای گذشته، مخصوصاً نقاط ضعف خود و نقاط قوت ما را تجزیه و تحلیل و مورد بررسی قرار داد. او به این نتیجه رسید که در هر عملیاتی از جانب ما ، نه تنها بخش زیادی از مواضع و یا شهرهای اشغالی را از دست داده است، بلکه در هر مرحله با از دست دادن جناحین خود، امتیاز و برتری نظامی قابل توجهی به ما واگذار کرده است. و این در جنگ به مفهوم یک شکست مضاعف برای طرف مغلوب ویک پیروزی مهم برای طرف مهاجم می‌باشد.در واقع قوای ما در عملیات پیشین، یعنی "طریق‌القدس"توانسته بود علاوه بر یورش به قلب سپاه دشمن و به عقب راندن او از اراضی تحت اشغال، دو پهلوی مهم نیز از او بگیرد که بعدها در پهلوی راست "عملیات فتح المبین" و در پهلوی چپ آن "عملیات بیت المقدس" را به انجام برساند. دشمن، این ضعف خود را در عملیات‌های بعدی بیش‌ازپیش درک کرد و مطمئن شد که ما، پس از هر عملیاتی یک پهلو از او می‌گیریم و در عمیاتهای بعدی از آن استفاده می‌کنیم. به همین خاطر تصمیم‌ گرفت در تمام جبهه‌ها این ضعف را به نحوی برطرف نماید. بنابراین می‌توان عقب نشینی او در مناطق مهران، قصرشیرین، هویزه، ارتفاعات بازی‌دراز و برخی قسمتهای دیگر را از نتایج این تاکتیک برشمرد. با این هدف که در هیچ جبهه ای پهلو نداشته باشد و امکان استفاده‌ی ما از جناحین را سلب نماید. از طرف دیگر، او هم چنین می‌توانست موانع خود را در امتدادی مستقیم احداث نماید .
تله گذاری در شهرها
    البته ناگفته نماند که این عقب نشینی‌ از شهرهای ذکر شده با تخریب شهر و تله گذاری نیز همراه بود. ما هنگام  پاکسازی پس از آزادسازی خرمشهر، با نمونه هایی از تله‌گذاری‌ دشمن مواجه شدیم.
به طور مثال، بعضی از دستگیره‌های درب منازل طوری از پشت تله شده بود که به محض چرخاندن آن، انفجار رخ می‌داد. و یا زیر قابلمه‌هایی که در آشپزخانه‌ی بعضی از منازل وجود داشت، یک مین پدالی قرار داده بودند. و یا در توالت‌ها، که باز هم به نوعی در آن مکان ها تله کرده بودند.
دشمن می خواست از این راه روحیه رزمندگان ما را با ایجاد جنگ روانی به قدری تضعیف نمایدکه هرکسی می خواست به شیئی دست بزند، یک نوع ترس و دلهره و تشویش خاطر در دلش ایجاد شده و به این وسیله تمرکز ذهن و ابتکار عمل را از او بگیرد .

6- عملیات رمضان (شرق بصره – 23/4/1361)
توسعه‌ی کانالها
    قبل از "عملیات رمضان" دشمن به این نتیجه رسیده بود که حفر کانال‌های قبلی برایش چندان موثر نیست. لذا پس از "عملیات بیت‌المقدس" اقدام به عریض‌تر کردن کانال‌‌ها نمود به طوری که عرض آنها را به سه متر، و عمق چهار متر افزایش داد. حتی کف کانال‌ها را هم با موادی شبیه قیر به رنگ سیاه و غلیظ پر کرد. در اطراف شلمچه که برای اولین بار با این قبیل مواد مواجه شدیم، حقیقتاً نتوانستیم تشخیص دهیم که چه موادی هستند .
خاکریزهای مثلثی   
    از جمله کارهای دیگری که دشمن در مناطق عملیاتی "رمضان" انجام داده بود، احداث خاکریز‌های مثلثی بود. او به خاطر هموار بودن زمین منطقه که اغلب به صورت دشت بود، و از طرفی به لحاظ اهمیت استراتژیکی منطقه، در پشت مواضع خود خاکریزها را به صورتی ایجاد کرده بود که چنانچه بخواهد عملیاتی از جانب ما صورت بگیرد، از آنها به عنوان پدافند و غافلگیری و یا محاصره‌ ما استفاده کند. اتفاقاً این طرح او موثر هم واقع شد و حتی توانست در برخی قسمت‌ها به ما ضربه بزند. البته در عملیات های بعدی، همان خاکریزها برای او به نقطه‌ی ضعفی تبدیل شد. ولی توانست با پدافندی که انجام داد، خیلی سریع آن نقاط ضعف را برطرف نماید. به این صورت که قسمت هایی از خاکریزهای فوق را صاف، و تبدیل به کانال کرد. مشابه این اقدام، تبدیل خاکریزهای مثلثی به کانال‌های مثلثی در برخی مناطق روبروی پاسگاه زید است.
یکی دیگر ازنقاط ضعف دشمن در رابطه با خاکریزهای مثلثی، این بود که یگان‌هایی که در داخل آن مستقر بودند از یک راه ارتباطی مشترک استفاده می‌کردند. این را دشمن وقتی متوجه شد که از ما ضربه خورد و فهمید اگر ما موفق به تسلط بر یکی از جاده های فوق شویم، درواقع راه های ارتباطی آن یگان‌ها قطع خواهد شد. بنابراین تصمیم گرفت برای هرکدام از یگان‌های خود، یک راه مجزا احداث نماید .
کاردیگری‌که دشمن درخاکریز‌های فوق انجام داده بود، این بود که برای جلو‌گیری ازفرار ویا‌ ارتباط سربازان با یکدیگر، اقدام به مین‌گذاری در بین خاکریزها کرد.
سنگرهای تیربار سطحی
    یکی دیگر از اقداماتی که از سوی دشمن در "عملیات رمضان" انجام گرفته بود این بود که علاوه بر تسلط کامل از مواضع واقع بر روی خاکریزها بر منطقه، در سطح زمین نیز سنگرهایی ایجاد کرده بود که از آنها قادر بود دشت را تا یک وجب از سطح زمین با تیربار زیر آتش خود قرار دهد. و چون بچه‌های تخریب و گشتی‌ شناسایی، اغلب به صورت سینه خیز حرکت می‌کردند، از آتش سطحی این سنگرها در امان نبودند. به طوریکه در مواردی مشاهده شد، گلوله‌های دشمن از ناحیه‌ی شانه‌ی بچه‌ها به بدن وارد و از ناحیه باسن آنها خارج شده بود.
سنگرهای تانک
    اقدام دیگر دشمن، ایجاد سنگرهای خالی تانک به صورت پراکنده در دشت بود. کاربرد آن مواقعی بود که اگر ما موفق به تصرف یکی از مواضع آنان شدیم، قادر باشد به سرعت تانک‌هایش را وارد عمل کرده و در سنگرهای فوق پناه بگیرد.
افزایش نوارهای میدان مین
    در این عملیات هم چنین مشاهده می‌شد که عمق موانع نسبت به "عملیات‌بیت‌المقدس" افزایش یافته بود.
 به طوریکه وقتی بچه های تخریب می‌گفتند "ما از بیست ‌و چهار نوار عبور کردیم ولی هنوز کماکان میدان ادامه دارد"کسی باور نمی‌کرد. اما خصوصیتی که این نوع میادین داشتند این بود که از تراکم کمی برخوردار بودند و فاصله‌ی نوارها از یکدیگر زیاد بود.

7- عملیات محرم (حمرین - 10/8/1361)
    بعد از عملیات رمضان نوبت به عملیات محرم می رسد. در این عملیات ما شاهد بهره گیری دشمن از ترکیب موانع بودیم. ارتفاعات 400، رودخانه چم سری و رودخانه موسیان از جمله موانع طبیعی منطقه بودند.
نحوه‌ی احداث میدان در این منطقه به این صورت بود که در طرفین رودخانه‌ها و در ارتفاعات، بر روی شیب‌های سمت خود و سمت ما اقدام به مین‌گذاری کرده بود و مین‌ها را هم به‌ صورت ترکیبی کاشته بود و نیروهای ما برای زدن معبرهای مستقیم، در این شرایط مشکل داشتند. چون دشمن قادر بود به راحتی آنان را هدف گلوله‌ خود قراردهد. همچنین دشمن علاوه بر سنگرهای مستحکمی که بر روی ارتفاعات 400 بنا کرده بود، در خط‌الرأس آن نیز برای تردد سربازانش کانال‌های ارتباطی حفر کرده بود که این کار برای تحرک آسان و سریع دشمن و تسلط بر منطقه خیلی موثر بود.
در این عملیات شاهد قراردادن لاستیک های فرسوده‌ی خودروها به دور مین‌های منور بودیم. کاربرد این لاستیک‌ها این بود که وقتی مین منور عمل می‌کرد (که مدت زمان سوختن آن نیز 30 الی 40 ثانیه است)، باعث شعله ور شدن لاستیک‌ها شده، و نور ناشی از سوختن آن قادر بود مدت زمان بیشتری منطقه را روشن نماید. دشمن با این روش، تحرک بچه‌های ما را بیشتر کنترل می کرد.

مین گذاری در سطح جاده‌ی آسفالت
از کارهای دیگر دشمن در این عملیات، مین‌گذاری در جاده‌ی‌ آسفالت بود. چیزی که تا آن موقع مشابه این قبیل اقدامات را از دشمن ندیده بودیم. او در ابتدای پل چم سری، در چند نقطه از جاده‌ی آسفالت، چاله‌هایی را حفر کرده و در داخل هر کدام از آنها یک مین ضد خودرو قرار داده بود. سپس با مخلوطی از شن و قیر روی آنها را پوشانده بود، به طوریکه وقتی از دور به آنها نگاه می‌کردیم هیچ تفاوتی با پوشش اصلی سطح جاده نداشت وکاملاً یکدست به نظر می‌رسید و با نگاه عادی، هیچ‌کس قادر نبود متوجه وجود چاله‌های مین‌گذاری شده بشود. با این همه، به حول و قوه‌ی الهی بچه‌های تخریبچی همه‌ی آنها را کشف و جمع‌آوری کردند.
ما در اغلب موارد عملیات تخریب و ایجاد معابر نفوذی وشناسایی را شب ها انجام می‌دادیم، و از آنجا که این شیوه‌ی کارمان دیگر برای دشمن معلوم شده بود، در "عملیات محرم"دشمن برای مقابله با ما تعداد دوربین‌های دید درشب را در سنگر‌هایش، به خصوص در سنگرهای کمین افزایش داده بود.
برای اولین بار در این عملیات ودر ارتفاعات موسیان توسط نیروهای لشکر 25 کربلا مین گلدانیمشاهده شد که حدود 75 تیر ازآن را کشف کرده بودند.مین گلدانی یک مین جهنده است،که از دو طرف به وسیله سیم، تله می‌شود. و علاوه برآن، یک ماسوره‌ی فشاری هم دارد. یعنی در مجموع سه ماسوره دارد که به وسیله‌ی یک رابط به مین بسته می‌شود و چنانچه هرکدام از دو ماسوره‌ی کششی آنها باسیم تله کشیده شود، و یا اگر به ماسوره‌ی آن فشاری وارد شود، مین عمل می‌کند و از دل زمین به بیرون جهیده و در سطح زمین منفجر می‌شود. ترکش‌ها و ساچمه‌های مین در درون قسمت چدنی آن قالب ریزی شده است.
قابل ذکراست که دشمن در "عملیات محرم"پل چم‌سری را موادگذاری کرده بود. او به درستی اهمیت این پل را در‌ک کرده بود. علاوه بر اینکه وجود آن برای نقل و انتقال نیرو و تجهیزات خودش اهمیت ویژه‌ای داشت، این احتمال را هم می‌داد که اگر ما بخواهیم در آن منطقه تحرکاتی داشته باشیم، ممکن است از آن پل برای پیشروی استفاده کنیم. لذا بنابر احتمال فوق، و زمانیکه ما در این عملیات به آن پل نزدیک شدیم، دشمن با انفجار آن باعث شد قوای ما به طور موقت از حرکت بایستند و به ناچار برای ادامه‌ی پیشروی، از داخل رودخانه عبور کردند. اما در مجموع، نابودی آن پل در عملیات ما تأخیر ایجاد کرد.

8- عملیات والفجرمقدماتی (چزابه، فکه – 10/8/1361)
در عملیات "والفجر مقدماتی" دشمن با اتکای به تجربیاتش در عملیات‌های قبلی، باز هم به توسعه‌ی موانع خود در مقابل رزمندگان اسلام مبادرت نمود. عمق موانع او دراین منطقه‌ی عملیاتی به یک‌ونیم کیلومتر می‌رسید. کانال‌هایش را که قبلاً یک ردیف بود، به دو ردیف افزایش داده و علاوه برآن، در فاصله‌ی بین دو کانال، و همچنین اراضی واقع درقبل وبعد از هردو کانال را مین‌گذاری کرده بود. ترکیب میدان مین در قبل وبعد از کانال‌های فوق ساده بود اما وجود دو کانال متوالی، عبور وایجاد معبر را برای بچه‌های تخریب در دو سوی آن مشکل کرده بود .
اهمیت هماهنگی عناصر شناسایی و تخریبچیان
    از آنجا که به خاطر شکل سازمان‌دهی یگانها، عناصر تخریب واطلاعات تاقبل از عملیات  با یکدیگر ارتباط نداشتند و اندکی از هم جدا افتاده بودند، اکثر مسئولین تیپ ها ولشکرها از این امر می‌نالیدند . آنها همه می‌دانستند که یکی از ضروری‌ترین موارد در هر عملیاتی، هماهنگی بین این دو عنصر است.درحالیکه متأسفانهاینطور نبوده و هرکدام بطور جداگانه کار کردند ونتیجه آن شد که بچه‌های تخریب درست در فاصله‌ی یک متری معابر دشمن،اقدام به احداث معبر کرده بودند. در حالیکه به خاطر ایجاد آن معبر، تعداد زیادی از نفرات ما به روی مین رفتند و جنازه‌های زیادی از رزمندگان در میدان مین بر جای ماند .
    احداث معبر در داخل میدان مین، وقت زیادی از عملیات ما را گرفت. به حدی که ساعت سه بامداد را نشان می داد، و ما تازه به خاکریز دشمن رسیده بودیم. بعدکه دقت‌کردیم، دیدیم معبردشمن در فاصله‌ی یک متری ما قرار دارد. معبری آماده که در آن شرایط می‌توانستیم به راحتی ازآن استفاده کنیم و سریع خودمان را به خاکریز دشمن برسانیم. این همه، تنها به خاطر وجود نقص در شناسایی بود که باعث شد ضربه ای سهمگین بر ما وارد شود.
    در همین رابطه نمونه دیگری را برایتان مثال می‌آورم که در محور لشکر ثارالله پیش آمده بود. معبری که بچه‌ها ایجاد کرده بودند، به خاطر وجود سنگرکمین، یک مقدار از مسیر منحرف وکج شده بود. در صورتی که اگر در شناسایی دقت شده بود و بین آنها هماهنگی صورت گرفته بود در انتخاب مسیر معبر موثرتر بود.
گسترش موانع و میدان مین فریبنده
    دشمن در این عملیات با توجه به آگاهی از زمان شروع تحرکات ما، اینطور محاسبه کرده بود که از زمان شروع حرکت بچه‌های تخریب تا احداث معبر و شروع حمله که از شب تا صبح به طول خواهد انجامید، با توجه به روشنایی هوا، ما دیگر قادر نخواهیم بود زیر آتش تیر مستقیم نیروی زرهی در دشت پیشروی کنیم. او می‌دانست که معمولاً پیشروی ما در شب صورت می‌گیرد و صبح مواضع تصرف شده را تثبیت می‌کنیم. بنابراین نتیجه گیری کرد اگر کاری کند که موانع را تا حدی گسترش دهد و عبور از آنرا برای ما مشکل کند، موفق خواهد شد از شب تا صبح ما را با موانع درگیر ساخته و با روشنایی روز ما را مجبور به عقب نشینی نماید.
تقریبا ساعت دو یا سه بامداد بود که بچه ها به خاکریز رسیدند و موفق شدند آنجا کارشان را به اتمام برسانند. دشمن در دو طرف کانال از سیم خاردارهای توپی استفاده کرده بود و یک میدان مین فریبنده هم در وسط میدان مین مهیا کرده بود. به نحوی که هم، عمق موانع خود را وسعت می‌بخشید و هم باعث اتلاف وقت زیادی در حرکت ما می‌شد. به این صورت که تخریبچی برای یافتن مین، سیخک خود را به زمین میزد و مسافت زیادی را به همان شکل ادامه می داد ولی هیچ مینی پیدا نمی کرد. همین امر باعث ایجاد شک و دودلی دراو می‌شد و گمان می کرد، شاید نتوانسته مین را بیابد و حتماً آن را جا گذاشته است. به ناچار همان مسیر را مجدداً برمی‌گشت و دوباره کاوش می کرد. این یکی از نمونه‌های بارز از ویژگی های میدان مین فریبنده است که باعث شد وقت زیادی از ما را به خود اختصاص دهد. مجسم کنید که آن نفر تخریبچی در داخل میدان مین فریبنده این سوی و آن سوی به دنبال مین می‌گردد و دایم فکر می‌کند که مبادا مینی جای مانده باشد.
یک نیروی تخریبچی، وقتی که در یک میدان مین فریبنده گرفتار شود، در آن لحظات حساس نمی تواند خوب تصمیم بگیرد. از طرفی اگر به شک خود اعتنا نکند و مسیر معبر را ادامه دهد، یک نوع دلهره و نگرانی، او را تا آخر کار همراهی می کند. از سوی دیگر اگر کار معبر را به همان صورت "تمام شده" اعلام کند، چه بسا نگرانی‌هایی در دل نیروهای رزمنده‌ی ما ایجاد ‌شود. آن هنگام را نزد خود تصور می‌کند که بچه‌ها، در معبر داخل میدان مین، هیچ اثری از مین نبینند و همواره با ترس و لرز از اینکه مبادا مین کشف نشده، زیر پای خودشان منفجر شود، قدم بردارند. علاوه بر آنکه می‌داند فرصت زیادی تا شروع عملیات باقی نمانده و باید هرچه سریعتر کار را تمام کند.
در این عملیات موارد دیگری هم دیده شد که به آن اشاره می کنم.
•    دشمن مقدار مین های تله‌ای را بیشتر کرده بود.
•    برای مین های ضد خودرو محافظ قرار داده بود.
•    پشت خاکریز درسمت خودش و در داخل دشت، سنگر های حفره روباه ایجاد کرده بود.حفره روباه چاله هایی بودند به قطر 70 سانت در یک متر و عمق یک متر و 20 سانت.
ادامه دارد 
  26 خرداد 1393
  3 615

  ویژه نامه ها

  لینک دوستان

  نظرسنجی

نظرشما در موردمحتوا و قالب بندی سایت معبر نور چیست؟


  اوقات شرعی

  یاد یاران