باران زیادی باریده بود و تمامی دشت صاف و هموار جفیر، به دریایی از گل و لای تبدیل شده و تمام مقرها و مواضع و مراکز تجمع را آب گرفته بود. بعضی جاها که منطقه پستتر بود، آب به حدی بالا آمده بود که فقط با قایق میشد بین سنگرها تردد کرد. هیچ کس دل خوشی از این باران نداشت. تمام وسایلمان گلی شده بود و همه سرما خورده بودند. در جادههای فرعی، که از جاده اصلی به مقرها منشعب میشد، تعداد کثیری ماشین سبک و سنگین در گل فرو رفته بود و همه در تلاش بودند که زودتر ماشینهای خود را از گل در بیاورند. وضع آن قدر آشفته و به هم ریخته بود که حجت الاسلام شیخ عبدالله میثمی پیشنهاد کرده بود گروهی به نام باب الحوائج تشکیل شود و در منطقه گشت بزند و به کسانی که ماشینهایشان در گل گیر کرده و یا دچار نقص فنی شدهاند، کمک کند. طرح بسیار خوبی بود.(1)
1. روایت عشق – ص 71.
نظرشما در موردمحتوا و قالب بندی سایت معبر نور چیست؟