معبر نور » یاد یاران » شهید حمید رضا جعفر زاده فرمانده تخریب لشکر 41 ثارالله
شهید حمید رضا جعفر زاده فرمانده تخریب لشکر 41 ثارالله
هوا خیلی گرم بود؛ من هم خیلی خسته. بعد از ناهار میخواستم بخوابم و استراحت کنم، تا این که بروم به هور.
خجالت میکشیدم به عنوان مسئول واحد بگویم میخواهم بخوابم.
رو کردم به حمید رضا و گفتم: حمید رضا، بریم؟
گویی حمید رضا فکرم را خوانده بود، گفت: آقا مرتضی خوابم میآد. میشه یه چرتی بزنیم، یک ساعت دیگه بریم؟
از خدا خواسته قبول کردم و همین که آمدم بخوابم، حمید رضا از سنگر رفت بیرون.
چند دقیقه بعد که برنگشت، رفتم دنبالش. بیرون سنگر، روی سنگهای داغ خوابیده بود.
خیلی تعجب کردم.
گفتم: حمید رضا! چرا این جا خوابیدی؟ چرا نیومدی توی سنگر؟
به خودش اشاره کرد و گفت: خوابش میآد، بهش میگم بیا بریم هور، اما میگه من خوابم میآد. منم بهش گفتم اشکال نداره. بگیر بخواب، اما توی آفتاب.
همین طور با خودش صحبت میکرد؛ میخندید و میگفت: حالا که نمیآیی هور و می خواهی بخوابی، باشه ، بخواب! اما توی آفتاب، نه توی سایه.